کوهمره کاکایل خوش اندی
یادباد آبادي سرسبز ایل/ مردمان خوب و یكرنگ و اصیل/نان و دوغ و پونه و كشك و كره/ آغل بزغاله و میش و بره/ كاش برميگشت دوباره مشك دوغ/خسته ايم از دوره رنگ و دروغ!
اسماعیل خان قشقایی معروف به صولتالدوله، چهرهٔ سیاسی اواخر قاجار و یکی از مقتدرترین ایلخانهای ایل قشقائی بود.او از فرزندان داراب خان، فرزند مصطفی قلی خان ایلخانی فرزند جانی خان قشقایی رئیس ایل قشقائی بوده و در فیروزآباد از شهرهای استان فارس متولد شده است. سال تولد صولتالدوله ۱۲۹۵ قمری برابر با 1257 شمسی است. و با خدیجه بی بی دختر عبد الله بیگ کشکولی ازدواج کرد. وی بعد از مرگ برادرش ضرغام الدوله در سال 1324 قمری(1285 ش) در سن 26 سالگی رسما به ریاست ایل قشقایی منصوب شد. اسماعیل خان به علت رشادت و مهارت وی در تیراندازی و جنگهای چریکی، در اواخر سلطنت مظفرالدین شاه قاجار به وی لقب صولتالدوله داده شد. وی بعدا ملقب به سردار عشایر شد. دوره ریاست صولت الدوله مصادف با حوادث بزرگ سیاسی و نظامی در کشور بود،که در همه حال ایل قشقائی به عنوان یکی از عوامل و نیرو های تعیین کننده و موثر در حوادث جنوب ایران شرکت داشت. در این موقع خانواده دیگری که از سالها پیش در فارس قدرت فراوانی کسب کرده بودند بیش از بیش به عنوان نیروی مقتدر و در قطب مخالف قشقائی ها قرار گرفت و آن خانواده قوام الملک شیرازی بود. اینان نواده های حاج ابراهیم وزیر سلاطین زندیه بودند که با خیانت به لطفعلی خان زند موجبات پیروزی آغا محمد خان قاجار را در شیراز فراهم نمودند و در دوران قاجار از مال، ثروت و قدرت فراوانی برخوردار شده و بعدها قوام الملک لقب گرفت. صولت الدوله و جنبش مشروطه به هنگام انقلاب مشروطه در ایران " اسماعیل خان صولت الدوله" ایلخان قشقائی بود و وی که مردی با هوش و توانا و پر توان بود در نظر داشت که از شرایط نامساعد زمان مشروطه، برای نابودی مخالفین خود، یعنی قوامی هااستفاده نماید و تلاش کرد از این فرصت برای بیرون کردن آن ها از قدرت در منطقه فارس بهره برداری نماید. از آنجا که قوامی ها با نظام استبدادی قاجار همراه بودند ، صولت الدوله از انجمن مشروطه خواه شیراز حمایت کرد و از این رو جای پای مستحکمی در مرکز منطقه فارس که حوزه نفوذ سنتی قوامی ها بود پیدا کرد و قشون او بار ها به شهر شیراز آمده و مورد استقبال گرم مردم قرار گرفته بود. حکمرانی شیراز از سالها پیش عملا در در دست خاندان قوام بود و در فارس پیروان و زیر دستان بسیاری داشت ، قوام جکومت قاجار را برنده می دانست و به همین سبب با مشروطه دشمنی مینمود. میان او و پسرانش با انجمن اسلامی و آزادی خواهان در شیراز؛ کشاکش سختی بر خواسته بود. صولت الدوله با علما و روحانیون مقیم نجف اشرف در زمان انقلاب مشروطه در تماس بود و نامه هائی که از طرف هیئت مخفیه نجف اشرف و آقا سید کاظم خراسانی جهت وی ارسال شده است ، موید این نظر است. این نامه ها مربوط به وقایع سال ۱۳۲۶ قمری 1287 شمسی و داستان به توپ بستن مجلس توسط محمد علی شاه است. ظاهرا طلاب و بعضی علمای نجف هیئتی بنام "هیئت علمیه مخفیه" نجف اشرف ترتیب داده بودند و طی اعلامیه هائی مردم ایران را به مقاومت در برابر حکومت جابرانه محمد علی شاه دعوت نموده اند..نامه ای از طرف آن هیئت به صولت الدوله قشقائی فرستاده و طی آن خواسته شده که ". ... محض حمایت دین و اعانت مذهب و اجرا احکام حجچ الاسلام ، عده برداشته وارد شیراز گشته و حاکم را بیرون نموده و تاسیس انجمن ایالتی بفرما ئید و در استرداد حقوق مغضوبه به ملت سعی بلیغ نمائید." بعد از صدور فرمان مشروطه و قدرت گرفتن بختیاری در امر مشروطیت و قبضه کردن امور مملکت توسط سردار اسعد و سپهسالار و سایر سرداران ملی ، موجب تهاون صولت الدوله شده بود. و آقا سید کاظم خراسانی برای حمایت از دستاوردهای مشروطه وارد عمل شده و برای همراهی سران عشایر جنوب با مشروطیت ، قراردادی تنظیم کرد که امرا و سرداران جنوب آنرا امضاء کرده اند. امضاء کنندگان : صولت الدوله سردار عشایر ـ معزالسلطنه سردار ارفع ـ غلامرضا سردار اشرف. بودند. موادی از این توافقنامه چنین است: " اتحاد نامه سران جنوب در حفظ مشروطیت ماده اول:حفظ وطن عزیز که بر هر فردی از افراد ایران لازم است و این خادمان وطن فرض ذمه خود دانسته و عهد نمودیم تا آخر دقیقه امکان با تما م قوای خودمان در حفظ استقلال ایران بکوشیم و ذره قصور نورزیم. ماده دوم: در اکمال و ابقای مشروطیت باید لازمه اهتمام را بعمل آورده از هیچگونه فداکاری خودداری ننمائیم تا مشروطیت صحیح در مملکت ایران رواج گیرد و بماند. ماده سوم: چون حفظ امنیت برای مملکت از اول واجبات و نخستین شرط وطن پرستی است لهذا این خادمان وطن متعهد شدیم که هر کس در حدود و سامان خود اساس امنیت را فراهم آورد تا تجارت داخله و خارجه محفوظ و روابط بین المللی مصون ماند. و ابنای وطن و اتباع خارجه در مهد امن و امان زندگی نمایند که اولیای دولت و ملت بتواند آسوده خاطر در رواج مشروطیت بکوشند. ماده چهارم: چون عمده مقصود از این اتحاد حفظ اسقلال مملکت و اجرای وظایف مشروطیت ایران است لهذا هر کس از روسا اکابر ایران که بهمین عقیده باشد و طالب اتحاد صادقانه با این هیئت که موسوم به هیئت اتحادیه است داخل شوند با کمال توقیر و احترام خواهیم پذیرفت. ماده پنجم : هیئت اتحادیه در حفظ شرف و منافع و مقام یکدیگر حتی الامکان متعهد و در این باب تا زنده اند قصور نخواهند ورزید." صولت الدوله و حکومت احمدشاه قاجار صولت الوله در اولین بر خوردش با حکومت تازه ، با انتصاب علاءالدوله که به حکومت فارس مامور شده بود مخالفت کرد. اعلام نمود که تحت هیچ شرایطی اجازه ورود این شخص را به شیراز نخواهد داد. علاء الدوله قبلا در فارس خدمت کرده بود و روایط دوستی بسیار نزدیکی با قوامی ها داشت که همین امر باعث تارضایتی و مخالفت ایلخان قشقائی بود. هنگامی که حکومت مرکزی از اجرای خواسته صولت الدوله، سر باز زد وی اعلام داشت که قصد بر پا ساختن مجلسی در شیراز دارد و قوامی ها و یارانشان را متهم کرد که مانع پیشرفت و ترقی فارس هستند.. وی با سید عبدالحسین لاری ، مشروطه طلب سر سخت فارس و تعداد زیادی از جنگ جویان قشقائی به سوی شهر شیراز حرکت کرد. زما نی که قوای صولت الدوله به سوی شیراز در حرکت بود ، دولت مرکزی موفق شد که سید عبدالحسین لاری را از همکاری با صولت الدوله باز دارد و از همکاری او با شورشیان جلو گیری نماید. با تمام این احوال صولت الدوله از پای نایستاد و به حرکت به سوی شیراز ادامه داد. در این زمان سفارتخانه بریتانیا که با این کار مخالف بود به دولت هشدار داد اگر حرکت قوای قشقائی ها متوقف نشود ، حکومت بریتانیا برای حفاظت از جان و مال اتباع خود دست به اقدامات شدیدی خواهد زد ! در همین زمان نعدادی سرباز هندی همراه یک مسلسل ماکسیم به گارد کنسولی در شیراز افزوده گشت. اردوی قشقائی بدون دست زدن به اقدامی در خارج از شیراز اردو زدند و پیش آمد سوئی رخ نداد. اینکه منا قشات چگونه خاتمه یافت هر گز معلوم نشد. بهر حال انتصاب علاء الدوله توسط حکومت باطل گردید و عملا" صولت الدوله به خواسته خود رسید." رقابت بین صولت الدوله و رهبران بختیاری رو به افزایش نهاده بود. سردار اسعد که بعد از کودتای( ۱۲۸۸ شمسی (1909 م) مسئول حفظ نظم در ایران شده بود و به ویژه از پیروزیهای صولت الدوله در کسب اقتدار و تحکیم خود به عنوان والی واقعی ( و نه رسمی ) فارس بسیار نگران گشته بود. در ماه اردیبهشت ۱۲۸۹ شمسی ( ماه می ۱۹۱۰ م ) سردار اسعد از دولت مرکزی در خواست کرد که در برنامه او برای بر کناری صولت الدوله از سمت ایلخانی و جانشین کردن احمد خان ضغیم الدوله برادر ناتنی صولت الدوله در مقام ایلخان قشقائی او را یاری دهند. او در صدد بود که به این وسیله بلوائی در ایل به وجود آورد وباعث تضعیف صولت الدوله گردد. صغیم الدوله( برادر صولت الدوله) توانست در اوائل کار عده ای از عشایر را که با صولت الدوله اختلاف داشتند به گرد خویش در آورد و قوائی حدود دو هزار نفر تشکیل دهد. اما نتوانست کاری اساسی انجام دهد و ضربه ای به ایلخان وارد نماید. بزودی اطرافیان پراکنده شده و او همراه پنجاه تن از سپاهیانش که باقی مانده بودند به ایل بختیاری پناهنده شد. جنگ قوامی ها و قشقائی ها در شیراز در یک درگیری بین قشقایی ها و قوامی ها در تیرماه 1291 نظام السلطنه والی جدید فارس ، قوام الملک و و برادرش نصرالدوله و تنی چند از بستگان آنها را به خاطر تحریک و آشوب دستگیر میکند. روسای بختیاری از این بازداشت به حدی ناراحت میشوند که سردار اسعد برنامه مسافرت خود را به اروپا را برای معالجه پزشکی ، لغو میکند. نگرانی بختیاریها پس از شنیدن تصمیم "نظام السلطنه " مبنی بر اعدام قوامی ها به حد اعلاء میرسد. قوام الملک برای سفر به اروپا عازم بوشهر شد و در انجا برادرش نصرالدوله کشته شد و خودش به کنسولگری انگلیس پناهنده شد. دولت به این امید که شاید بتواند اوضاع فارس را به نظم در آورد سردار اسعد را به وزارت داخله منصوب کرد. ولی عدم همکاری و هماهنگی والی فارس و وزیر جدید باعث شد که سردار اسعد از پست وزارت استعفاء دهد. اوضاع در شیراز همچنان نا آرام بود و مردم جلوی کنسولگری انگلیس تظاهرات میکردند و خواستار ان بودند که قوام به دست انها سپرده شود. بازار تعطیل شده بود. قوام همچنان در کنسولگری پناهنده بود و مشکلات در فارس ادامه داشت. طرفداران قوام در شهر آشوب بر پا کردند. والی فارس به کمک نیروی قابل ملاحظه ای از طرفدارانش و همچنین گروهی از افراد ایل قشقائی در حومه شیراز را گرد آورد و دستور حمله به سه پایگاه قوامی ها در مشرق شیراز را صادر کرد. اما این حمله نتیجه ای نداشت و قوای والی با گذاشتن سی تن کشته عقب نشینی کردند. در این زمان ایلات خمسه که تحت نظر قوام الملک بود از مقاومت اربابهای قوامی خود جان تازه ای گرفته وارد کارزار شدند. افراد ایل "بهار لو " و اعراب مزیدی که هر دو از ایل خمسه بودند با حمله به عده ای از مامورین دولتی در اطراف شهر فسا توپی به غنیمت گرفتند و شهر فسا را محاصره کردند و به چپاول مشغول شدند. رئیس ایل بهارلو " امیر آقا خان " آمادگی خود را برای تدارک یک لشکر و اعزام آن به شیراز برای حمایت از بیوه نصرالدوله ( برادر قوام الملک) که در ضمن با او پیوند خویشاوندی نیز داشت اعلام کرد. هم چنین در طی تلگرافی به نایب السطنه هشدار داد در صورتی که دولت مرکزی از عهده اعاده نظم در جنوب بر نیاید وی شخصا" قانون ! را به دست خواهد گرفت. در آخر تابستان برخی از نیرو های صولت الدوله که از ایلات کشکولی و دره شوری و شش بلوکی بودند، اردو را ترک کردند و قوای وی رو به ضعف نهاد. خوانین ایلات مزبور از جمله محمد علی خان کشکولی ، ایاز کیخا دره شوری و احمد خان شش بلوکی از فرصت در گیری صولت الدوله و والی دولتی با قوامی ها نیز استفاده کرده وبه صولت الدوله پیام دادند که بیش از این به وی مالیات پرداخت نخواهند کرد. چون او مالیات سه سال اخیر را به خود اختصاص داده است و به دولت چیزی پرداخت ننموده است. در ضمن از او به خاطر دست داشتن در قتل " نصر الدوله قوام" انتقاد کرده و گفتند که این کار لکه ننگی است بر دامن قشقائی ها. با وجود این صولت الدوله حدود ده هزار تفنگچی از افراد ایل قشقائی و دشتیتانی و دیگران طرفداران نظام السلطنه در نیمه غربی شیراز مستقر بودند. و قوام الملک نیز حدود هزار نفر از شهر و روستهای اطراف در اختیار داشت. در گیری ها هر روز تکرار میشد و به قول ناکس کنسول وقت انگلیس در شیراز به اندازه کافی خون ریخته شد که بتواند تمام منطقه را برای یک نسل در آشوب نگه دارد. در تهران حمله محمد علیشاه پادشاه مخلوع که به تهران حمله کرده بود .در مقابل مجاهدین کاملا شکست خورد و به روسیه فرار کرد. بختیاری ها که با پیروی دولت مرکزی نیروی تازه ای یافته بودند. نظام السلطنه را از والی گری فارس بر کنار کردند. حکومت مرکزی نظام السلطنه را رسما از کار بر کنار کرد و رکن الدله را برای جانشینی وی به شیراز اعزام کرد. و تا رسیدن وی به شیراز میرزا حبیب الله خان به سمت جانشین والی فارس منصوب شد. ولی نظام السلطنه از کناره گیری خود داری کرد . در این زمان عده ای از افراد ایل قشقائی به ریاست یکی از محافظان "صولت الدوله" به خانه میرزا حبیب خان که سمت جانشینی والی فارس را داشت حمله کرد و پس از مضروب کردن وی کلیه اموال و پرونده های دولتی موجود در خانه اش را به تارج بردند و خود وی را به شهر بیضا برده و بعد به فیروز آباد که از شهر قشقائی نشین بود منتقل کردند و پس از گرفتن پول فراوان آزادش کردند. وی در 19 اکتبر (29 مهر ماه) با تحمل ناراحتی فراوان که در راه بر او وارد آمده بود با حالی نزار به شیراز برگشت. جدا شدن بخشی از ایل و طولانی شدن مدت جنگ باعث تضعیف صولت الدوله شد. در همین احوال هیچ نشانه ای در بهبود اوضاع به چشم نمی خورد و در گیری همچنان در شهر ادامه داشت و شایع شده بود که قشقائی ها خیال حمله به کنسولگری انگلیس را دارند. آیا این شایعه صحت داشت یانه روشن نیست. ولی به نظر نمی رسد که صولت الدوله چنان خیالی داشت و یا اوصولا" قادر به کار بود؟ در حال کنسول انگلیس در شیراز طی نوشته ای در سوم اکتبر، به صولت الدوله هشدار داد: "اگر وی و افرادش هر چه زود تر از شهر خارج نشوند او (ناکس) از نماینده بریتانیا در تهران خواهد خواست که به دولت اعلیحضرت ( انگلیس) توصیه نماید که اقداماتی فوری در جهت حفظ منافع (بریتانیا) انجام دهد." به دنبال این واقعه دولت مرکزی لقب ایلخانی را از صولت الدوله گرفت و قوام الملک نیز به ولایت موقت فارس منصوب شد. و انگلیسی ها مبلغ قابل توجهی پول به او دادند تا قوائی برای پاسداری جاده ها بر قرار سازد. صولت الدوله و نظام السلطنه هر دو شهر شیراز را ترک کردند. بهر حال این پیش آمد انگلیسی ها را واداشت که آشکارا به خاطر منافع شان طرف یکی از دو جناح متخاصم را بگیرند .و باین ترتیب انگلیسی ها در مناقشه ی " قوام " و صولت الدوله ،جانب قوام الملک را گرفتند به ویژه موضوع دادن پنج هزار لیره انگیسی ها به قوام برای حفظ نظم به صورتی پر آب و تاب در میان مردم پخش شد. در نتیجه این شکست و نا کامی صولت الدوله ، دشمنانش دریافتند که از این پس در صورت لزوم میتوانند از حمایت بی دریغ انگلسیسها بر خوردار شوند. بدین ترتیب از صولت الدوله یک چهره ضد انگلیسی ساخته شد. صولت الدوله و جنگ جهانی اول جنگ جهانى اول در ۲۸ ژوئیه ۱۹۱۴/ ششم مردادماه ۱۲۹۳ شمسى آغاز شد و مستوفى الممالک نخست وزیر ایران در تاریخ اول نوامبر ۱۹۱۴ بى طرفى ایران را در جنگ اعلام کرد. . اگر چه ایران در جنگ اعلام بى طرفى کرده بود اما آن ناحیه خلیج فارس در ایران به طور فرعى تبدیل به محل وقوع جنگ میان بریتانیاى کبیر و آلمان (و نیز متحد آلمان یعنى امپراتورى عثمانى) شد. پیش از آن از سال ۱۹۰۷ انگلیسى ها جنوب ایران را به چشم ناحیه نفوذى خودشان مى نگریستند. در جنگ جهانى اول آلمان سعى داشت از نارضایتى ایران و افغانستان از سلطه انگلیس استفاده کرده، فصل سیاسى تازه اى را بگشاید و این کشورها را به «جهاد» علیه بریتانیا تحریک کند. به این دلیل انگلیسى ها در خلیج فارس به مقابله با آلمانى ها پرداختند. کشتى هاى آنها را ضبط و مصادره کرده، تجار آلمانى و اعضاى کنسولگرى را دستگیر کردند. و قوای انگلیش بوشهر را تصرف کرد و پرچم ملکه را در آنجا بر افراشت و شرایطى را هم براى تخلیه این بندر مهم تعیین کردند که از جمله آن عزل مهدیقلى خان مخبر السلطنه از حکمرانى فارس بود. با احضار مخبر السلطنه از طرف دولت مرکزى به تهران در سوم ذیعقده ۱۳۳۳/ ۱۲ سپتامبر ۱۹۱۵ نامبرده تا انتصاب والى جدید حبیب الله قوام الملک رئیس ایلات خمسه را به کفالت حکومت فارس برگزید و خود عازم تهران شد! انگلیسى ها سرانجام در اکتبر ۱۹۱۵ بوشهر را تخلیه نمودند و آنجا را به احمدخان دریابیگى که به توصیه سفارت بریتانیا در تهران از جانب وزارت داخله ایران به سمت حکومت بنادر جنوب منصوب شده بود تحویل دادند! برکنارى مخبر السلطنه از حکمرانى فارس که با فشار انگلیس صورت گرفت هیجانات زیادى را در شیراز موجب شد و ملیون فارس را به واکنش شدید واداشت. شیراز در این هنگام همانند بسیارى از شهر هاى دیگر ایران به پایگاه ضدمتفقین تبدیل شده بود و در آن هواخواهان آلمان یکه تاز میدان بودند. در این قیام ها؛ افسران ژاندارمرى نیز با مردم همراه شده و در ساعات نخستین روز دوم محرم ۱۳۳۴ برابر ۱۹ آبان ماه ۱۲۹۴/ نهم نوامبر -۱۹۱۵ - نقاط حساس شهر به تصرف نیروى ژاندارمرى درآمد و انگلیسیانى که باید بازداشت شوند همگى دستگیر و به ژاندارمرى انتقال داده شدند که مشهورترین دستگیرشدگان عبارت بودند از: فردریک اوکونر کنسول انگلیس، مسیو فرگوسن رئیس بانک شاهى شیراز و مسیو اسمیت رئیس تلگرافخانه هندوروپ با خانواده هایشان. بنا به تصمیم طراحان قیام دستگیرشدگان از طریق کازرون به برازجان منتقل داده شدند. در همین موقع اسمعیل خان صولت الدوله (سردار عشایر) رئیس ایل قشقایى به این پندار که قدرت یافتن ژاندارمرى ممکن است موقعیت ایلى او را تضعیف نماید به مخالفت با نهضت ضداستعمارى این گروه پرداخت. در اردوى ژاندارمرى نیز عده اى به راه خیانت رفتند در نتیجه این عوامل اردوى ژاندارمرى تحت فرمان سلطان ابوالفتح خان در مقابله با نیروى حریف که به پیشرفته ترین سلاح آن روز مجهز بود در هم شکست و راه شیراز براى قوام گشوده گشت! بعدها با گذشت زمان اشتباه محاسبه صولت الدوله آشکار شد و آثار زیانبار عدم همراهى با ژاندارمرى پدیدار گردید. و خود گرفتار کشمکش های بی شمار با انگلیسی ها شد. ورود نیروی انگلیس در قالب پلیس جنوب هنگامى که نهضت ضداستعمارى ایلات و عشایر جنوب منافع امپراتورى بریتانیا را مورد تهدید قرار داد و راه ارتباطى بوشهر- شیراز به داخل کشور معروف به راه شاهى به روى انگلیسى ها بسته شد و قیام افسران ژاندارمرى فارس و دستگیرى و تبعید انگلیسیان مقیم شیراز بزرگترین لطمه را به حیثیت و اعتبار این امپراتورى وارد آورد، دولتین روس و انگلیس در مخالفت با نیروى ژاندارمرى تحت فرمان سوئدى ها که آشکارا از آلمان جانبدارى مى کردند توافق کردند که با انحلال واحدهاى ژاندارمرى براى ایجاد امنیت و حفظ منافع امپراتورى بریتانیا در جنوب ایران که حوزه هاى نفتى ایران در خوزستان را نیز شامل مى شد سپاهى از افراد محلى زیر نظر افسران انگلیسى تشکیل شود و در مناطق شمال و غرب ایران نیز همچون گذشته بریگاد قزاق زیر فرمان فرماندهان روسى عهده دار این مسئولیت باشد! بالاخره دولت انگلیس از این قیام ها برای ورود قشون انگلیس به جنوب به دلیل نبوده امنیت استفاده نمود و در تاریخ ۱۶ مارس ۱۹۱۶ میلادی برابر با ۶ اسفند ماه 1295 شمسی )و ذیقعده ۱۳۳۵ هجری و قمری نیرویی وارد ایران کرد که به نیروهای پلیس جنوب معروف شد. دولت مرکزی فرمانفرما را به حکمرانى فارس انتخاب کرد. اما این انتصاب با مخالفت اسمعیل خان سردار عشایر (صولت الدوله) رئیس ایل قشقایى روبه رو شد. اما هنگامی که پلیس جنوب در حال کشمکش با نیروهای مردمی به رهبری ناصر دیوان کازرونی بودند، صولت الدوله براى توافق با دشمن (انگلیسی ها) ابراز تمایل نمود و پس از رد و بدل کردن پیام هایى در ملاقاتى که در بیست و چهارم مه ۱۹۱۷/ دوم شعبان ۱۳۳۵ بین سایکس و گاف با صولت الدوله در خان زنیان ۴۸ کیلومترى شیراز صورت گرفت موافقتنامه اى بین طرفین به امضا رسید که بر مبناى آن صولت متعهد شد براى تامین امنیت در جاده شیراز- کازرون با تفنگداران انگلیسی«اس پى آر» در برابر دریافت وجهی برای نگهداری تفنگچی های قشقایی، همکارى کند. و نیروهای زیر نظر انگلستان( اس پى آر) پاسگاه هاى خود را در طول جاده ابقا نماید و ناصر دیوان به توسط او از کازرون اخراج شود!! اما صولت الدوله پس از سه ماه متوجه شد که باز هم اشتباه کرده است، چون او را متهم کردند که با پلیس جنوب که دولت آن را به رسمیت نمی شناخت همکاری کرده است، ضمنا متوجه شد که فرمانفرما که همراه و همکار انگلیسی ها ست از تایید قرار داد او با انگلیسی ها خود داری می کند. او در دامی افتاد که همه به اعتبارش لطمه وارد آورد و انگلیسی ها از این فرصت استفاده کرده و نیروی زیادی از هند وارد شیراز کردند. صولت بازی را باخت . انگلیسی ها دیگر عملا نیازی به نیروی وی نداشتند.! سر انجام مدتی بعد صولت الدوله ناگزیر شد که با نیروی تفنگداران انگلیسی به جنگ بپردازد. و شهر شیراز به وسیله نیروی های ایلات در ماه ژوئن و ژوئیه ( خرداد وتیر ) 1296ش محاصره شد. خسارت زیادی به شهر وارد شده و صدمه شدیدی دیده بود. کمبود اب نبودن نان و ارد و شیوع بیماری وبا ، بدبختی فراوانی را به مردم تحمیل کرد و سپاهیان قشقائی قادر به تسخیر محله پلیس نشدند و پلیس نیز نمی توانست آنها را از شهر براند. قوام الملک و فرمانفرما با برادران صولت الدوله در حال مذاکره مخفی بودند و توانستند که سردار احتشام و سالار حشمت برادران ناتنی صولت را ازاو جدا نمایند و قرار دادهائی با یکدیگر برای همکاری ببنند و در نتیجه حکم ایلخانی گری بنام سردار احتشام صادر و صولت الدوله برکنار شد. برادران صولت و افراد همراهشان از صولت بریده و او را تنها گذاشتند. این کار که با نقشه فرمانفرما اجرا شده بود ضربه سنگینی به ایلخان وارد کرد. شیوع مرض آنفولانزا در بین ایل که باعث از بین رفتن گروه کثیری شد ، خیانت برادران صولت الدوله و بعضی از کلانتران ایل از جمله محمد علی خان کشکولی و برتری تجهیزات پلیس جنوب و همکاری کابینه جدید در تهران با انگلیسی ها ، دست به دست هم داده و باعث شکست صولت الدوله شد. حکم ایلخانی گری بنام سردار احتشام (برادر ناتنی صولت) در ۲۳ رمضان ۱۳۳۶ ه.ق.(1297 شمسی) توسط فرمانفرما صادر و امضاء شد در شهریور ماه 1299 هنگامی که والى فارس «فرمانفرما» از کار کناره گرفت و اوضاع فارس به شدت آشفته بود. و در همین زماندکتر مصدق در مهر ماه سال ۱۲۹۹ شمسی هنگام مراجعت از اروپا به ایران ، در شیراز توقف و حضور داشته است. و از این رو گروهى از بزرگان شیراز براى ساماندهى اوضاع از مصدق مى خواهند تا مسئولیت والى گرى فارس را بپذیرد. آنها از مشیرالدوله تقاضا مى کنند تا با انتصاب دکتر مصدق به سمت والى گرى موافقت کند. مشیر الدوله با این کار موافقت میکند.و در همان زمان به حکومت فارس منصوب شد. مصدق حکم ایلخانی گری صولت الدوله را مجددا صادر کرد. وی در نامه ای به نخست وزیر نوشت: برقراری امنیت ایجاب می نمود که صولت الدوله سردار عشایر بریاست ایل قشقائی منصوب شود. سلف من نیز صاحب همین نظر بود ولی چون شصت هزار تومان می خواست که او برای پرداخت این مبلغ حاضر نشده بود. انتصابش بریاست ایل صورت نگرفته بود." حکومت قاجاریه در آستانه سقوط بود و با شروع حکومت کودتا و حوادث بعدی آن ، فصل جدیدی در تاریخ ایران بلا زده قاجار و همچنین تاریخ جدیدی برای ایل قشقائی گرفتار در اختلافات ایلخان و حکومت فارس آغاز شد.. که در نوشتار دیگری به آن خواهم پرداخت.